زریندخت عطایی؛ درگذشت شاهد تاریخ معاصر
تاریخ انتشار: ۳ مهر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۰۸۱۲۹۶
عصر ایران؛ مهرداد خدیر- بانویی که امروز در لواسان به خاک سپرده شد، 70 سال پیش در جوانی و آغاز زندگی مشترک، همسر خود را نه در کنار که در زندان میدید چرا که با عزتالله سحابی عقد ازدواج بست و عروس خانواده سحابی شد. پدر همسر او دوست صمیمی دایی او بود و اگر نام این زن را نشنیده باشید دایی او را میشناسید: مهندس مهدی بازرگان.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
درگذشت «زرین دخت عطایی» بهانهای است تا به 70 سال قبل بازگردیم. به روزهای سیاه بعد از کودتای 28 مرداد 1332 و چه کسی بهتر از مهندس جوان آن روزها که دهه ها بعد چنین روایت کرد:
«سال 1331 فارغ التحصیل و باید وارد بازار کار می شدم. تازه مهندس شده بودم و درآمد مهندسان در آن روز ماهانه 400 تا 500 تومان بود. من هم در ادارۀ ساختمان بانک ملی به عنوان مهندس تأسیسات مشغول به کار شدم و درآمدم مخارج شخصی را به خوبی کفایت می کرد. مضافا که بخشی از آن در راه هدف هایم خرج می شد. بعد از کودتای 28 مرداد 1332 و ون مسؤول روزنامۀ "راه مصدق" بودم مدتی دستگیر و در تابستان 1333 آزاد شدم.... پدرم به فکر ازدواج من افتاد و از نزدیک ترین دوست خود – مهندس بازرگان- خواست سفارش یا دختری را معرفی کند و او خواهر زادۀ خود را معرفی کرد که اتفاقا خواهر دوست خودم – رحیم عطایی- بود که سوابق زیادی با او در نهضت مقاومت ملی داشتیم و به همین علت خیلی زود دو طرف موافقت کردند و در اسفند 1333 همسر من شد اما تنها یک ماه بعد در فروردین 1334 دوباره دستگیر شدم. زندانی که 7 ماه به طول انجامید و دوران نامزدی را در انفرادی به سر بردم».
به سال ها دقت کنید: 1333 قریب 70 سال قبل:
«آن موقع برای این گونه کارها که ما می کردیم دادگاهی برپا نمی شد و اتهام رسمی و قانونی وارد نمی کردند و تنها می گفتند فعالیت های مضره. البته مرحوم ساقی رییس زندان به خاطر این که همسر من زنی جوان بود به ما اجازۀ ملاقات حضوری می داد. از زندان آزاد شدم اما بیکار شدم. چون بانک ملی مرا اخراج کرد. باید زودتر تشکیل زندگی می دادیم و بحث هایی هم با خود زری پیدا کردیم. به حجاب اعتقادی نداشت ولی من دوست داشتم روسری سر کند و قول داد هر وقت زندگی مان را شروع کنیم او هم روسری به سر کند.»
عزتالله سحابی در ادامه و آن گونه که در « نیم قرن خاطره و تجربه» روایت کرده خانۀ کوچکی پیدا می کند: « همسرم را به خانه ای بردم که اصطلاحا مطابق شؤونات او نبود و در تابستان 1335 چنان دار تنگنای مالی هم بودم تنها در کارگاه آهنگری خودمان کارهای مقاطعه ای را گرفته بودیم خودم انجام می دادم مثل جوشکاری و نقشه ها و 9 شب به خانه برمی گشتم. از نارمک به خیابان انتظام.»
قصد روایت زندگی سیاسی و اجتماعی و خانوادگی عزت الله سحابی را ندارم و غرض این است تا بداینم زنی که امروز به خاک سپرده شد یک عمر با دغدغه زیست و اگر در آغاز زندگی مشترک تجربۀ زندان 7 ماهۀ همسر را پشت سر گذاشت 7 سال زندان او از 1350 تا 1357 را هم دید.
حالا دخترش «هاله»- هم بزرگ شده بود و پدر شوهر – دکتر یدالله سحابی- پیشنهاد کرد با هزینه و حمایت او دختر را راهی فرانسه کنند تا از آن حال و هوا دور شود اما دست بر قضا اندک زمانی بعد آیت الله خمینی به نوفل لوشاتو رفت و هاله هم در خانۀ امام بود و در پذیرایی ها کمک می کرد.
شعله های انقلاب ملتهب شد و عزت الله سحابی که تازه از زندان آزاد شده بود به عضویت شورای انقلاب درآمد. یک سال بعد و در تابستان 1358 او نمایندۀ مجلس بررسی پیش نویس قانون اساسی شد.
در چهلمین روز درگذشت آیت الله طالقانی سخنرانی کرد و چون بح را به نظر طالقانی دربارۀ ولایت فقیه کشاند پس از آن روابط سحابی با روحانیون به گرمی سابق نبود.
با سقوط دولت موقت، نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی شد و قصه ادامه یافت واز 63 به بعد دوباره سحابی در مقام منتقد ظاهر شد تا زرین دخت عطایی که گمان می کرد زندگی بعد از انقلاب همسرش نسبتی با زندان نداشته باشد تجربه های تازه ای را پشت سر گذراند و 12 سال بعد باز حکایت زندان بود و بازداشت که چند بار تکرار شد.
کمر او اما در خرداد 1390 شکست که دخترش در تشییع پدر بر اثر برخوردی که لفظی یا فیزیکی او را از پا انداخت جان خود را از دست داد و این تلخ ترین اتفاق در زندگی زرین دخت عطایی بود که می دید پدر و دختر را کنار هم به خاک می سپارند.
فضای خاص سال 1390 به خاطر التهابات پس از 88 مجال پرداختن معمول به مرگ هاله را نداد اما این همان هاله بود که در پاریس درس و زندگی را رها کرده و یک سر در خدمت انقلابیون بود. دختر پدری که زندانی 7 ساله را پشت سر گذاشت و نوۀ یدالله سحابی زمین شناس برجستۀ ایرانی که در آغاز دهۀ 40 خورشیدی همراه با آیت الله طالقانی و مهندس بازرگان و فرزند خود عزت الله سحابی محاکمه شد و به زندان افتاد.
همۀ اینها را زرین دخت عطایی از نردیک دید و تجربه کرد و به گواهی خانم الهۀ کولایی وقتی دید دخترش هاله مثل لاله پرپر شده تنها این جمله از او شنیده شد: «فاصبر جمیل والله مستعان».
اگرچه زرین دخت عطایی یا زری خانم مهندس سحابی به صفت شخصی قابل توصیف است اما نام او به سحابی و بازرگان و عطایی گره خورده است تا بدانیم در این مُلک، سیاست چگونه بر زندگی آدم ها تأثیر می گذارد تا جایی که دکتر زمین شناس و مهندس تأسیسات را درگیر زندان و تبعید می کند.
زرین دخت عطایی شریک و شاهد یک زندگی پاک و شفاف بوده است: « در آبان 57 که آزاد شدم تا مدتی در منزل بالاخانۀ پدر زندگی می کردم. بعد از نقل مکان پدرم به ساختمان یاد در خیابان غزالی در منزل پدرمان در دروازه شمیران زندگی می کردیم. در سال 1365 به دروس آمدیم و منزل خودمان. در سال 1370 باغچه ای در لواسان خریدیم و با فروش هر دو طبقه دروس و وام و کمک ها در لواسان خانه ای ساختیم و از 1371 در لواسانیم.»
او در سال 1390 در همان لواسان درگذشت و دخترش در 11 خرداد و در تشییع پدر و از 90 تا 1401 زرین دخت عطایی با یاد همسر و غم هاله به سر کرد تا در آغاز پاییز 1401 چشم از جهان ببندد و امروز در همان لواسان «زر»ی شد خفته در خاک.
جملۀ «پشت سر هر مرد موفق، زنی قرار دارد» آن قدر تکرار شده که به طنز هم از آن یاد می شود و گرنه همین هم برای مهندس سحابی مصداق دارد هر چند که عزت الله سحابی بعد از دهه ها فعالیت اجتماعی خسته و سرخورده بود و احساس موفقیت نمی کرد تا بگوییم پشت سر هر مرد موفقی زنی قرار دارد که بار زندگی را بی هیچ ادعا به دوش می کشیده و هر چند «آیدا»ی شاملو از همه مشهورتر است اما سحابی هم آیدایی داشته به نام زرین دخت عطایی که زری خانم او بود.
تاریخ ایران تاریخ مذکر و از نگاه مردان است و مرگ مردان بیشتر روایت و حکایت شده تا زنان تأثیرگذار چندان که مولانا سروده است:
گفت کسی خواجه سنايی بمرد
مرگ چنين خواجه نه کاری است خرد
کاه نبود او که به بادی پريد
آب نبود او که به سرما فسرد
شانه نبود او که به مويی شکست
دانه نبود او که زمينش فشرد
گنج زری بود در اين خاکدان
کو دو جهان را به جوی می شمرد
جدای مضامین دیگر این شعر اما می توان گفت «زری» خانم، گنج زری بود برای سحابی در گذار از سالها فعالیت سیاسی و اجتماعی و فرهنگی.
منبع: عصر ایران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۰۸۱۲۹۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
عاشق شعر عالمگیر ایران هستم/بهترین سوغاتی از نمایشگاه کتاب تهران
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، به نقل از ستاد خبری سیوپنجمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، طالب آذرخش شاعر ملی تاجیکستان (با تخلص آذرخش) و سردبیر نشریه «پیام سغد» است. تاکنون به قلم او کتابهای بسیاری به خط سیریلیک در تاجیکستان منتشر شده است. اثری هم به نام «دیوان عشق» به خط فارسی و سیریلیک دارد که گلچینی از آن توسط انتشارات خردگان در تهران با عنوان «چشم، جانم، چشم...» منتشر شده است.
او بسیار تاکید دارد که آثارش به خط سیریلیک و فارسی منتشر شوند تا کسانی که در تاجیکستان با خط فارسی آشنایی ندارند با آن آشنا شوند و فرصتی برای مقایسه پیدا کنند. همچنین برخی اشعارش نیز در چند نشریه در تهران منتشر شده است. در چندین کنگره و همایش در تهران، تبریز، اصفهان و شیراز شرکت کرده و به قول خودش این «شهرهای عزیز» را دوست داشته است.
طالب آذرخش سابقه حضور در محافل ادبی بسیاری در ایران را دارد و کتاب شعر را بهترین سوغات از ایران میداند. آذرخش درباره سابقه حضورش در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران گفت: خوشبختانه تجربه حضور در نمایشگاه کتاب تهران را دارم که برایم بسیار جالب بود. همچنین در چندین محفل فرهنگی از جمله محفل جشنواره فضولی نیز شرکت داشتهام.
وی افزود: نمایشگاه کتاب تهران یک بازار بزرگ کتاب است. یکباری که حضور داشتم از صبح تا عصر نتوانستیم حتی نصف نمایشگاه را هم ببینیم. من از حضور در این نمایشگاه که به عنوان یک فروشگاه بزرگ کتاب به نظر میرسد بسیار شاد و مسرور شدم. کتابهای جالبی در این نمایشگاه دیدم.
آذرخش ادامه داد: در نمایشگاه کتاب تهران، کتابهای ادبیات کلاسیک را که سالها آرزوی دستیابی و مطالعهشان را داشتم پیدا کردم. با ناشران گوناگونی که آثار شعرای بزرگ مثل حافظ، سعدی، فردوسی و ...را منتشر کردهاند، گفتوگو کردم. وقتی هم که به تاجیکستان بازگشتم کتابهای جیبی این شاعران را به عنوان سوغات برای دوستانم آوردم.
این شاعر فارسیسرا در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به این نکته که به ادبیات معاصر ایران بسیار علاقهمند است، گفت: نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، محل آشنایی من با آثار معاصر ادبیات ایران بود. من عاشق شعر و خصوصا شعر عالمگیر ایران هستم. با شعر معاصر ایران هم آشنایی دارم. آثار شاعرانی همچون شهریار، سهراب سپهری، فروغ فرخزاد، نادر نادرپور، هوشنگ ابتهاج (ه. ا. سایه)، شاملو و ... در تاجیکستان شناخته شده است. از اینکه در نمایشگاه کتاب تهران بدون واسطه و به راحتی به این کتابها دسترسی داشتم موجب خشنودیام بود.
آذرخش همچنین با اشاره به این نکته که گویش تاجیکستانیها و ایرانیها باهم تفاوتی ندارد، ادامه داد: ما یک زبان داریم. شعر معاصر ایران و شعر معاصر تاجیکستان یک زبان دارد که همان زبان رودکی، خیام و حکیم فردوسی است. ما همان چیزی را که شما میخوانید، میخوانیم. البته در حوزه شعر معاصر ایران شعرهایی هم هست که به لهجه تهرانی یا شیوههای متفاوت است. اما همه اینها به زبان فردوسی و حافظ است. ما امروز شعری که در شاهنامه میخوانیم در شعر معاصر تاجیک هم میبینیم.
وی اضافه کرد: وقتی از ادبیات ایران حرف میزنیم، تفاوتی بین ایران و تاجیکستان نمیبینیم. فقط یک ادبیات فارسی در میان است. حتی ادبیات معاصر ایران هم در تاجیکستان شناخته شده است. بسیاری از آثار رماننویسان معاصر در تاجیکستان منتشر شده است. اما در تاجیکستان شاعران ایرانی بیشتر مورد اقبال عموم قرار گرفتهاند. من در اخبار دیده بودم که یکی از کتابهای فاضل نظری در یک فروشگاه در تهران، فروش چند هزار جلدی داشته است. این کتاب در تاجیکستان هم به زبان سیریلیک برگردانده شده است و غزلهای او علاقمندان خاص خودش را دارد. من سردبیر مجله «پیام سغد» در تاجیکستان هستم. ما در هر شماره از مجله شعری از همزبانان ایرانی یا افغانستانی را چاپ میکنیم. من تاکید میکنم که شعر همزبان خود را منتشر میکنیم نه شعر ادبیات ایران یا افغانستان را.
آذرخش در بخش دیگری از این گفتوگو به نقش نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران در بهبود دیپلماسی فرهنگی میان دو کشور ایران و تاجیکستان اشاره کرد و ادامه داد: خیلی خوب میشد اگر نمایشگاهی مانند نمایشگاه کتاب تهران در کشورهای فارسیزبان یعنی افغانستان و تاجیکستان هم میداشتیم. چون در افغانستان و تاجیکستان نمایشگاههای صنعتی و اقتصادی مشترک و غیرمشترک بسیاری برگزار میشود، اما نمایشگاه کتاب نداریم. نکته دیگر این است که خیلی خوب میشد اگر در نمایشگاه کتاب تهران مکان معینی وجود داشت تا خوانندگان با ادیبان، نویسندگان و ناشران گفتوگو و دیدار داشته باشند. من خیلی علاقهمندم که آثار شاعران تاجیکستانی در نمایشگاه کتاب تهران معرفی شود و در معرض دید و خرید عموم قرار گیرد. ما میتوانیم کتابهایی منتشر کنیم که یک طرف آن خط فارسی و طرف دیگر آن خط سیریلیک باشد. این موضوع به آموزش زبان فارسی کمک خواهد کرد چون تاجیکستانیها حتما باید خط فارسی را یاد بگیرند. آشنایی با خط فارسی باعث میشود که از گذشته خود آگاه شوند و آینده خود را ببینند. البته اگر خوانندگان ایرانی هم با خط سیریلیک آشنا شوند خیلی خوب میشود.
وی در پایان در پاسخ به این سوال که «چرا با وجود پیوندهای فرهنگی و زبان مشترک میان ایران و تاجیکستان، ارتباطات فرهنگی محدودی میان دو کشور وجود دارد؟» گفت: فکر میکنم سرحدات و مرزهای جغرافیایی دلیل این موضوع باشد. اخیرا قابلیتی ایجاد شد و در فضای مجازی صفحاتی پدید آمد که خوانندگان، ادیبان و شاعران ایرانی و تاجیکی با یکدیگر در تعامل باشند و مثلا یک شاعر تاجیکستانی بتواند با خواننده ایرانی طرف گفتوگو قرار گیرد. چون تاجیکستانیها هم به زبان فارسی سخن میگویند. فقط لازم است که با زبان فارسی آشنایی داشته باشند تا بتوانند از آثار شاعران ایرانی استفاده کنند. اگر رفتوآمد این محافل ادبی بیشتر شود شاهد نتایج بهتری هم خواهیم بود. همچنین ارسال کتابهای تاجیکستانی به ایران و بالعکس میتواند عامل مهمی برای تقویت این پیوندها باشد.
سیوپنجمین دوره نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران با شعار «بخوانیم و بسازیم» از ۱۹ تا ۲۹ اردیبهشت (۱۴۰۳) در محل مصلی امام خمینی(ره) به شکل حضوری برگزار میشود.
۲۲۰۵۷
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1900156